داشتم تلویزیون میدیدم یهو داداشم داد زد: کمک کمک ....! پریدم تو آشپزخونه دیدم از ماکروویو آتیش میزنه بیرون ! داد زدم چی کار کردی!!!! با حالت بغض گفت هیچی به خدا فقط داشتم جورابامو خشک میکردم!!! منو میگی : تا دو سه دقیقه داشتم تصمیم میگرفتم سرم و تو کدوم دیوار بکوبم!